40 ماهه من
پارسا جان اکنون 40 ماهه ای.40 ماه از بودن ما با تو میگذرد .40 ماه است رنج و نبرد و صبوری را تجربه میکنی.40 ماه است که دل ما با توست و کی اینقدر بزرگ شدی که من نفهمیدم؟ وقتی زمینی شدی 51 سانتی بودی...حالا دقیقا دو برابر شدی... و من بی تابِ این گذرِ بی امان و دل بی حساب مادرانه ام . حالا تو یک متری شدی!..پسرک نیم وجبیِ دیروزم؛ امروز یک وجبی شده..الحمدلله. پارسا جان سرت را انقدر بالا بگیر که بتوانم چشمهایت را خوب ببینم.این منبعِ انرژیِ الهی را که به انتظار نشسته ام با شوقی لاوصف روزی را که من سر بالا بگیرم برای دیدنت. سجده ی شکرم در برابرِ این بالندگی جز تشکری ساده نیست...خدایا از ما بپذیر و برما این پسرک را ببخش.شکرالله...