پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

دنیای جدید ما با پارسا کوچولو

تیرماه و باغ پرندگان لویزان

1392/4/8 15:01
نویسنده : مامان پارسا
879 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.از خدمان شهردار محترم تهران آقای قالیباف باغ پرندگان لویزان تهران هست. هر چند ایشون بعد از  ا ن ت خ ا ب ا ت گفت به ر و ح ا ن ی جونتون بگید آشغالا رو ببره خندهاما انصافا بعضی خدمات یه عمر میمو نه.چشمکما هم بلاخره 7 تیرماه تونستیم این باغ رو ببینیم..تو این شهر شلوغ و پر دود و دم چند ساعتی رو میشه این طوری گذروند.خوب بود به من که خیلی خوش گذشت.تو را ه باغ مامانم میگفت کجا میریم پارسا منم میگفتم جوجوها.فقط کار خوب این بود که کالسکه با خودمون نبردیم اصلا جای کالسکه و ... نیست

اینم تو ماشین قبل از رسیدن

1

 

ورود یه باغ طوطی های سخنگو هستن اینم یکیش .یه صدایی داشت که !!!بچه ها رو میدید میگفت باباقهقههامثلا ما رو تقلید میکردا...خنده

 

1

اینم من در حال تماشای طوطی ها

3

به کفترا که انواع مختلفی داشت رسیدیم من مرتب میگفتم بابا علی بابا علی .همه کفترای بابا علی اینجا بودن (طوقی .پا پر ،دمنده،چتری  و ....)یه روز بابا علی  هم میاد میریم با هم البته با همه خانواده که پایه باشن

4

بعد که رسیدبم به برکه دیگه دست خودم نبود میخواستم شیرجه برم تو آب .خیلی حال میداد اما مادر و پدرم ...نیشخند

1

با آقای پدر افتخار دادیم عکس گرفتیم

4

و گیر دادیم به یه لاکپشت

45

و حالا ابریم ادامه مطلب

 

 

اینم مامانم

21

اینجا هم خیلی قشنگ بود

45

و بازم با بابام

1

فلامینگو ها جالب بودن که یه پایی چرت میزدن

56

و من انقد حرف میزدم که چرتشون پاره بشه

154

و حالا اینم یه مار که تو زمین بازی بود(مصنوعی بودا......)

45

البته این طوطی خان هم آزاد بود برا خودش خلال دندون میزد

457

و اینم تو پارکینگ به مادرم التماس میکنم مامان من (یعنی بردارم ببرم خونمون )

45

اینم ماجرای باغ پرندگان داری کم کم 24 ماهه میشی آقا کوچولو

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

دایی و خاله وجیهه
8 تیر 92 18:44
سلاااام
الان با پیشنهاد دایی اینترنت خونمون رو با وبلاگ آقا پارسا افتتاح کردیم
یادمون باشه ایندفعه با هم بریم باغ پرندگان..البته فکر کنم تا اون موقع جوجوهای قناری هم بیرون اومدند
عکس پرتره ای هم که مامان ازت گرفته فوق العاده شده


ممنون مگه اینکه دایی به فکر ما باشه آجی.حتما میریم.اون عکس رو گرفتن برای کارت جشن تولدم
خاله فاطي
8 تیر 92 20:05
پارسا خاله قربون حرف زدنات برم خاله جون خدا رو شكر بهت خوش گذشته باي باي


قربونت خاله جون.انشاله با آجی غزال هم میریم.اجی زود بیا اینجا
غزاله
8 تیر 92 23:54
سلام آجي.خوبي؟قربون اون باباعلي گفتند بشمپارسا دوازدهمين عكست رو خيلي دوست داشتمواي چقدر ناز شده بودي تو اون عكس ناز شده بوديباي باي پسر كوچولو


قربونت غزال خانوم.کاش تو بیای با هم بریم
سمانه مامان پارسا جون
19 تیر 92 17:47
سلام عزیزم چه عکسهای خوشگلی توی این روزای عزیز ما رو از دعا محروم نکنید
دایی و خاله وجیهه
19 تیر 92 20:14
سلام بر مهربون بانمک خاله و دایی
این روزها خیلی دلمون واست تنگ شده،چرا به روز نمیشی آقازاده؟
زود بیا اردکان پیشمون


به زودی میام دایی و خاله مهربون
سمانه مامان کیمیا
20 تیر 92 10:52
همیشه به گردش عزیزمممم... زیارتت قبول باشه حاجی کوچولو... ما که رمز نداشتیم ولی تو رو با لباس سفید دیدیم که..ایشالا یه روز بزرگ بشی بری تمتع عزیزممم سمیه جان زیارتتون قبول باشه گلم... ممنون بابت اطلاعاتت