ماجراهای تولد 2 سالگی (2 )
اینم منم با تاج ستاره ای دست ساز (تا آخر جشن از سرش بر نداشت )
وقتی کیکم رو آوردم با بابام به همه میگفتم دست بزنن حتی دست پرهام پسر عمه ام رو میگرفتم که چرا هاج و واج موندی تولدها دست بزنید
و یکی دیگه(شمع رو کیک 2 هستا اما اینوری گذاشتن،از بس مادر و پدرمون هول بودن)
و اما بریم سراغ عکسای خانوادگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی