پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

دنیای جدید ما با پارسا کوچولو

و من در اسفند ماه سوم زندگیم

1392/12/6 16:24
نویسنده : مامان پارسا
370 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.من اومدم با یه دنیای دیگه .دنیایی پر از حرف و جملات و کلمه های جدید.

*مامان دوست داری برات پازل بخرم؟ بله پسرم دوست دارم.   هر جا دیدم برات میخرم سمیهتعجب

*مامان یادته رفتیم ریستوران پوسته گاوه پشت سرمون بود؟ بله یادمه    دوباره میبرمتتعجب

*صدرا (عروسکش )میدونی من و بابام کجا ماشین رو میشوریم؟ کارواش

*مامان منو میبری پیش آجی غزاله ؟بله میبرم   خاله گفته اگه دختر خوبی باشی تو رو هم میبرم یزدتعجب

*مامان میشه بریم الزهرا؟ چکار کنیم اونجا    میخوام تو رو سوار فیل کنم نمیترسی که تعجب

جمله بندی کلماتت خوبه و همه میگن خوب و واضح حرف میزنم و کلمات  خوبی استفاده میکنم

عکسا تو ادامه مطلبه

 

 

اینجا نقش کارواش رو داره

1

اینم یکی دیگه از دستاوردای کلاس مادر و کودک

2

چند رو زی مرتب گیر داده بودم به کشوهای آشپزخونه.مدام وسط هال و آشپزخونه بودن دیگه.با خودش میگفت برم دکتر گودرزی بچه ام رو ببرم نشونش بدم

3

اینجا هم با پاپوشای جدید و لباس جدید( خاله فرزانه دستت درست )

5

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله وجيهه
6 اسفند 92 16:36
ماشالا خاله جون..مامانش واسش اسپند دود كن و دور سرش بگردون..پسرمون سخنور ماهريه..قربون اون خنده ات بشم.قيافه مامانت وقتي كشوها رو وسط آشپزخونه گذاشتي ديدنيه:-) خاله مامانم خبرآپ شدن وبلاگمو به هیچ کس نداد شما چطور مطلع شدید
خاله وجيهه
6 اسفند 92 21:59
خاله جان بالاخره هرچي باشه ما خاله شما هستيم..بالاخره ي دوراني به ما ميگفتن وجي اكو..اينا اثرات اون دورانه:- از اون لحاظ.مامنم نگفت که همه رو غافلگیر کنه
غزاله
13 اسفند 92 9:25
فقط میتونم بگم: الهی من فدات شم