از اواخر سال 92
سلام من اومدم پست آخری سال 92 رو بگذارم و برم تا سال جدید خوش باشم و خوش بگذرونم. میخوام شعار و شرح سال 93 من و خانواده ام چنین باشه
شب رفت و صبوح آمد /غم رفت و فتوح آمد / خورشید درخشان شد /تا بادچنین بادا
اینم مهد کودک و آخرین جلسه های ماد رو کودک
اینم یه سبزه دست ساز من و مامان و البته خاله نازنین با دوستم آرین
اند راحوالات لا کپشت باید عرض شود که رفته بودم یزد و کلی با لاک پشت آجی غزاله باز ی کردم
تا اینکه ..... خودم هم از طرف بیتا و عمه لیلا صاحب یه لاکپشت کوچولو شدم
و اینم کتابایی که خاله وجیهه از نمایشگاهم لی که امسال تو یزد برگزار میشد خرید
یه روز از مامانم یه کاغذ گرفتم و شروع به کشیدن سگ گله و ماهی کردم نتیجه کار اینه من احتمالا یک پیکاسو خواهم شد
واینم هفت سین امسال من و مادرم با ماهی هایی که من هر زوز صبح بهشون سلام میکنم بارها میگم اینا پختنی نیستن مال هفت سین هستن
برا ما هم دعا کنید