نمایشکاه کتاب 93 و ادامه خاطرات
سلام.جونم بگه براتون این نمایشگاه کتاب خاص بود جون من درکم از کتاب فرق کرده.خاله وجیهه و دایی سید محمد مرتب ازم عکس میگرفتن.خربگزاری ازم عکس گرفت و رفت رو سایتش.خیلی راه رو خودم پیاده اومدم و انگاری کیف میکردم.با آتش نشان عکس انداختم و کلی کتاب خریدم
این همون عکس خبرگراری مهر هست
برید ادامه مطلب
این کتاب رو خودم انتخاب کردمو از اون روز که اومدیم اینو میخونم
اینم تو انتشارات پیک دبیران مادرم فرانکلین میخره که اصلا هم نگاهش نکردم
اینجا هم آقا عکاسه گفت بایستم
اینجا هم در راهروهای نماسگاه واحد کودک هست
د رحال استراحت برا ناهار
و ادامه راه و پیاده رو ی های پارسا
و با آدمکی که شکرستانی شده بود
و خودم رفتم کنار آتشنشان و اعلام کردم ازم عکس بگیرن
و در راه شبستان ناشران عمومی با خاله و دایی
از خاله و دایی ممنون که من رو به دوش کشیدن و باهام راه اومدن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی