یه اتفاق ناگوار برای پارسا
مادر مواظب خودت باش .خدایا مواظب این سه ساله باش که دنیای ماست و ما بدون او دیگر معنی نداریم.
پدرت گفت کاش جفت دستان من سوخته بود و تو یه لحظه هم آن در د را نمیکشیدی
ار صبوریت متعجبم مادر
اول مهر رفته بودیم خاونه مامان جون اینات که دایی اکبر مهمانمان باشد.که شام هم جوجه بود و تو دستت را به منقل چسباندی و هیچ دستت سوخته.از دوستانی که تجریه دارن کمک میخواهیم برای نماندن جایش رو دستان پارسا.البته به داروخانه می روم و دوایی خواهم گرفت اما ....
خدایا حافظش باش بازهم شکرلله
ادامه مطلب
و این هم کیک سالگرد عروسی پدر و مادرمان
دیگه بریم که زیادی شد.برامون دعا کنید.ما هم هرشب که سر بر زمین خدا میگذاریم برای ارامش و باز شدن گره های مرد بزرگ دعا میکینم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی