چهار ماهگی و سفر چهارم
سلام به روی ماه همگی.الان یه مردی که 4 ماهش تموم شده و تازه واکسنش رو هم زده داره با شما صحبت میکنه.من مرد سفرم و سفر چهارم رو انجام دادم و الان خستگی ره هم از تنم در اومده.خونه بابا علی و مامان طاهره خیلی خوش گذشت،واکسن 4 ماهگیم از 2 ماهگیم راحتتر بود حالا تا 2 ماه فرصت دارم تجدید قوا کنم .اونجا خیلی از فامیلای مادریم رو دیدم.اما خوب محرم بود و عزاداری و خیلی به دید و بازدید نگذشت.جونم براتون بگه که یه لباسای بافت قشنگ اونجا برام خریدن که خیلی با اونا مرد میشم.دیروز با پرواز 293 یزد به تهران اومدیم.در طول سفر همه رو مستفیض کردم و کلی به مادرم حال دادم تا دیگه فکر نکنه سفر پروازی راحتتر از همه هست.همین که به خونه رسیدم خوابیدم تا الهه شب که پدرم بیاد.بابا مجتبی که اومد کلی براش ذوق کردم و دست و پا زدم و خندیدم که مادرم تعجب کرده بود.میخواستم یه چیزی یواشکی از خاله وجیهه بپرسم.خاله از دیروز که اومدیم خونه مادرم در گوشم میخونه پارسا تو باید همکاری کنی و آروم باشی تا من امتحان جامع رو بدم و خیالمون کمی راحت بشه منم بهش گفتم آخه مادر من ،من که به تو کاری ندارم درست رو بخون و انقد به ما نگو.تو فقط ما رو سیر کن و جامون رو عوض کن خاله حالا سوالم اینه :این جامع که میگن چیه؟سخته خاله؟میشه من به جای مامانم برم امتحان بدم که یه کم استرسش بخوابه؟
خلاصه اینکه مامانم از این به بعد فقط میاد عکسام رو میذاره و میره شاید وقت نوشتن نداشته باشه.پس پیش به سوی امتحان جامع دوره دکتری مامانم.
عکسای زیر مال 4 ماهگیم هست ملاحظه کنید
از شما چه پنهون من از الان دوباره میخوام برم پیش مامان طاهره و بابا علی و خاله ها.آخه اینجا کی با من انقد حرف میزنه.کی تنم رو ماساژ میده .کی منو میبره بیرون بچرخونه.من دلم خاله هام رو میخواد.من دلم مامان طاهره و بابا علی میخواد