نیم ساله شدم
سلام من یه پارسای6 ماهه هستم.پدرم میگه بوی تو از تمام ادکلن های دنیا بهترهمن در آغاز راه 7 ماهگی و نیم سال دوم عمرم کلی تغییرکردم.6 ماهگی خوب بود اما آخرش درد داشت .واکسن 6 ماهگی خیلی سخت گذشت به خودم و مامانم.اما دیگه تا 1 سالگی از واکسن خبری نیست.گزارش تصویری رو میتونید ببینید.تو ماه گذشته مامان طاهره و باباعلی و خاله وجیهه و خاله جون مائده اومدن خونمون.خاله فرزانه و بهارخانوم قبلش اومدن اما غزال خانوم چرا تو نیمدی.خاله فاطی من دلم برات تنگ شده
خوابیدن جدیدم
اینجا از دست خارش لثه عصبانی هستم
مامان طاهره که اینجا بود رفتیم دیدن آقا مرتضی پسر دختر خاله مامانم مرضیه خانوم.آقامرتضی تو این عکس خیلی قوی زور بازو نشون داده اما بالاخره من یه پیرهن بیشتر از او پاره کردم.پس میبینید که دارم با آرامش و مهربانی نگاهش میکنم.ماشاله آقا مرتضی
اینجا بازم لثه هام اذیت میکنن
اینجا لعاب برنج میخورم و بعد میخوابم
اما حالا رسیدیم به واکسن.
حالا دیگه حالم خیلی بده حدود 2 ساعت مداوم گریه کردم و مامانم منو راه برده اما خدا به مامان طاهره سلامتی بده که این تاب رو برام دوخته
بعد از دو روز و دو شب خیلی خوب شدم حالا من یه پارسای سرحالم با اسباب بازیهام.اون توپه رو خاله وجیهه و مائده از یزد برام گرفتن.جالبه که تو فیلم بی بی اینشتن این توپ دست یه آقا پسر سیاه هست.منم کاملا توپم رو میشناسم و عکس العمل نشون میدم
اینم پای منه که کارایی اون در این سن برای خیلی چیزای.از جمله کردن تو دهن.نشون دادم احساسات
به امید دیدار.مامانم امتحانش یه کم عقب افتاد.برا همین یه کم شاید منو بیشتر آپ کنه