اولین 4 شنبه سوری.
٢٧.سلام به همگی.من اولین 4 شنبه سوریم رو تجربه کردم.در حالی که ٧ ماه و ٢ روزم بود.توی عکسا شیطنتهامو میبینید.اینجا خیلی متفکر و سنگین نشستم.اصلا هم به دوربین و مامانم تگاه نمیکنم
این مدل جدید در تماشای تی وی
این یه مدل دیگه هست
دیشب 4 شنبه سوری خونه بابابزرگ پدری بودیم.موقع آتیش بازی که من و مامان نظاره گر بودیم.چون من تازه از خواب پا شده بودم و از زمین و آسمون بمب و ترقه میمومد.ترجیح دادیم خیلی نزدیک نشیم.این عکس من و تنها عموم (عمو مرتضی)هست که به عمو سیاه معروفهعمو مرتضی کلی آتیش بازی کرده بود و مواد آتش زا ترکونده بود.البته خودش میگفتا
شیطونی رو از حرکتم درک میکنید که
اینم بابا جونم هست جد پدری
تا عید شاید فرصت نشه بیایم دیگه.آخه ما راهی سفر به سرزمین مادریم هستیم.اونجا همه منتظرم هستن.منم مشتاق دیدار همه.شاید رفتیم عروسی .شاید خبرایی اونجا باشه که الهی خیر باشه.مامانم میخواد از کارای جدیدم هم بگه:کلملتی مثل م م م و ب ب ب تلفظ میکنم.عشق بطری آب معدنی و نوشایه و البته پریز برق هستم
دوست دارم سر سفره منم مثل آدم بزرگا بشقاب داشته باشم.چند روزی به غذام که سوپ ماهیچه و فرنی و سوپ مرغ و حریره بادوم بوده زرده تخم مرغ هم اضافه شده که به تدریج میخورم.قد و وزنم در انتهای 7 ماهگی خوب بر آورد شده
امیدوارم سال 91 سال گشایشهای مادی و معنوی بوده و سرافراز و با عزت باشید.مخلص همگی.پیش به سوی اولین نوروز و اولین بهار زندگیم سال نو مبارک