پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

دنیای جدید ما با پارسا کوچولو

در شرح حال 17 ماهگی

1391/9/29 13:08
نویسنده : مامان پارسا
651 بازدید
اشتراک گذاری

سلام من اگر دیر میام مقصر مادرمه.خودم بزرگ که بشم مرتب آپمعینک

در اوضاع نابسامان خرید و فروش ماشین من صاحب چندین نوع غان غان هستم .هواپیمای شخصی دارم .فقط مشکلم یه H هست رو پشت و بوم بابا علی اینا که فرود بیام وگرنه دوره خلبانی رو که گذروندمقهقهه

خودتون ملاحظه کنید

1

اما برید بقیه مطلب

 

من چون بزرگ شدم میتونم اینجوری بایستم

2

اما من اینجا از دست مامانم موقع شلوار پوشیدن در رفتم و خودمو به اینجا رسوندم تا شماها رو ملاقات کنم اما مامانم میرسهگریه مامان چرا منو آپ نمیکنی

3

خاله مائده از شهروند برام یه صندلی خرید.تازه بین راه رفتم پارک رو همین صندلی نشستم و کلی ذوق کردم و دنت هم نوش جان کردم.حالا هم ازش خیلی خوشم میاد.دستت درست خاله جون.بابا علی هم که اومد مجبورش کردم رو این صندلی بشینهخجالت

4

اما بلاخره استخر توپ بیچاره رو سوزوندم و بردمش نزدیک بخاری قلش دادم .خلاصه بگم پکید

5

گاهی مسائلی پیش میاد که فقط دو تا مرد در حالی که دمرو خوابیدن میتوننحلش کنن مثل اینجا

6

اما جونم بگه برف اومد هفته پیش.منم مثل سوسولا دست بهش نمیزدم.فرداش که آفتاب شد میخواستم برم بیرون تو بالکن

6

اینجا عمه هامون تصمیم گرفتن بریم آتلیه عکس خانوادگی بگیریم.اینجا قبلش  تو آتلییه پرسنلی هستیم.اما نشد عکس جمعی بگیریم پریناز خانوم اصلا یه لحظه کنار نیومد با دوربین خانومه. پرهام پسرعمه ام کلی عکس گرفت کهبه سلامتیش مثل اینکه عکساش خوب نشدهتعجببه این وسیله من و بابام و مامانم عکس سه نفری گرفتیم منم که قبلش عکس با سفره شب چله و لباس هندونه ای گرفته بودم که برا مامان طاهره ارسال شده.شب چله عکسم اونجا حاضره .

7

خلاصه من به پاپوشاش علاقه مخصوصی دارم و در حین خواب از پاهام کشیدم و بغلشون کردم

41

و البته مادرم یه شب همه اسباب بازیامو جمهع کرد یه جا.که من باهاشون عکس بندازم که بدونم تو این سن 17 ماهگی چه اسباب بازایی داشتم اما من مرتب به همشون زدم .مامانم میگه میتونه همه اسباب بازیامو و خاطراتشون رو بگه برام

676

غزال خانوم و بهار خانوم فکر کردید شماها فقط ساز میزنیدچشمک

34

اما من همچنانبه جارو برقی علاقه دارم و اینجا قصد بلند کردنش رو دارم.مامانم میگه ای بابا اون که خیلی سنگینه

23

و اینجا من متعلق به تمام فرزندانم هستم .صدرا و تپل

34

و اما شب چله باز فرا میرسد و من عاشق انار و هندوانه ام.از میوه های زمستانی فقط انگور  و انار تناول میکنم.به چلو ماهیچه علاقه مفرط دارم.مادرم را صدا میکنم.پدرم را نامفهموم خطاب میکنم.جوجو را تقلید صدا میکنم.بوس را پرتاب کرده و بزن قدش را اجرا میکنم.دوستدار همتون.احتمالا زودی میام چون شب یلدا در راهه.دوستون دارم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

غزاله
29 آذر 91 21:52
سلام جيگول چقدر بزرگ شدي آقا كوچولوخاله سميه چرا عكس آتليه پارسا رو نگذاشتيميبوسمت


سلاممم عزیز خاله.آتلیه هنوز سی دیشرو نگرفتیم.میبوسمت
مامان جون غزاله
29 آذر 91 21:54
پارسا اينها را از طرف مامان جونم كه به من (غزاله) ميگفت نوشتم برات:ماشاالله هزار ماشالله آقا پارسا خدا پشت و پناهت .خيلي خيلي از عكسات خوشم اومد و دوست داشتيم ماشاللهمامانت رو ببوس


ممنون مامان جون غزاله خانوم.سالم باشید
خاله وجيهه
30 آذر 91 13:40
اون عكسي كه با بابا جلو سيستم دمر خوابيديد خداااست..خدااااااااااااااااااااااا
حيف كه اينجا نميشه از ذوق جيغ زد و قربون صدقه رفت


سلام خاله.یعنی خاله از دیروز منو تازه دیدی.ماشاله.فداتون.خاله یواشکی برو جیغ بزن
خاله وجيهه
1 دی 91 11:04
خاله از وقتي اين پست رو گذاشتي تا وقتي نظر بدم ي ده باري عكساي ماهت رو ديدم.اما حال نظر گذاشتن نداشتم!!!!اين اخلاق منو مامانت خوب ميدونه..


دقیقا مادرم میدونه.قربون اخلاق مندویی
سجاد
19 فروردین 92 23:50
پیش سجاد کوچولو هم بیا ...