سفر به سرزمین پدری از 7 مرداد تا 17 مرداد 93
ما هر سال بعد از ماه رمضون به افتخار پدر جان به دیارش میرویم تا او نیز در ولایتش نفسی بکشد اما امسال روز عید فطر راه افتادیم و مسیر 2 ساعته تا قزوین را 8 ساعت پیمویم یعنی فاجعه.ماشینها انگار همه ریخته بودند در آن اتوبان لعنتی که پایان نداشت 15 ساعت را درمسیر بودیم تا رسیدیم اما انجا علاوه بر عمه ها و مادر بزرگ و پدر بزرگم مامان طاهر و بابا علی و خاله مائده نیز به ما پیوستند و اوقات خوبی داشتیم.
و من را در حالتهای مختلف در باغ ببینید
مشغول چیدن آلو
مادرم عاشق این عکسمه(لحظه ای ا زخوردن می ایسته )
و حالا در دیوانسار با بزرگترین زنعموی پدرم
و حالا مشغول آبیاری و زحمت کشی
با پستای بعدی در خدمتیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی