ماجراهای من رو دنبال کنید
سلام.من یه پسر خوب هستم .همراه مامانم کتاب میخونم.تازگی ها شروع کردن یه غذاهایی به من میدن که بوی بادوم میده.اما واقعا لثه هام خارش دارن .عکسای جدیدم رو میتونید ببینید.به همه مخصوصا مامان طاهره و بابا علی یه بوس مخصوص و آبدار میفرستم
این خرسه قرمزی منو خیلی دوست داره .اما شاید هممیخواد لباسم رو بگیره برا خودش
دیروز که بابام رفت گواهینامه اش رو عوض کنه منم رفتم یه گواهینامه گرفتم.من با تلاش بسیار راننده ماشین شدما.تازه ماشینم مثل ماشین بابا علی بالا پایین میره . تنظیم فرمون داره
مامانم هم که همش داره عکسم رو میگیره.برو مادر امتحانت رو بخون.ناراحت میشما .این عکس آخرت باشه
من با مامان کتاب میخونم.کتابم خیلی قشنگه داستانش رو مامانم برام تعریف کرده
مامان دوباره عکس.ای بابا این دوربین هم به من علاقه نشون میده
مامان چرا این ورق نمیخوره.چقد صفحاتش کلفته
من الان خسته شدم .یه کم بخوابم .همچنان به شیوه نوزادی یه دستم بالاست .انگار هنوز می اندیشم
وای مامان این چیه به من دادی چقد خوبه.لثه هام رو آروم میکنه.طعمش هم بد نیست
بابام گفته این عکس رو لباست گوزن هستش.من اینو دوست دارم .برا همین روش رو گرفتم به کسی نمیدما.شما خودتون برید یه گوزن بخرید.مامانم گفته تازه بابا علی یه اسب هم داره منم گفتم خوب اون اسبه رو بابا علی به من میده.منم گوزنم رو بهش میدم.من و با با علی که رفیقیم با هم