پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

دنیای جدید ما با پارسا کوچولو

14 ماهگی و سفرنامه سرزمین مادری

1391/6/30 23:11
نویسنده : مامان پارسا
356 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.من حدود یه هفته ای رفتم سرزمین مادریم یه سفر فشرده.مادرم میخواست خیلی جاها بره.از خونه خواهراش تا خونه عمه ها و خاله اش.تا خونه دوستش.از مکه اومده ها و خونه جدیدا.کسایی که تازه به دنیا اومده بودن.اما همیشه وقت کم میاد.اما به من خیلی خوش گذشت.خیلی.چند روز اول گیج بودم اما جا افتادم اما زودی برگشتیم و اینجا بی قرارم حالا.عکسام یه مقداریش گذاشته میشه.میدونید که دوربین نو خریدیم.یه کنون قشنگ.از دوربیم خاله وجیهه برای ضبط لحظاتمون سپاسگزاریم.خاله شارژش رو هم به زودی میفرستیم.تازه ما عکسامون یه سریش تو موبایل خاله مائده است.مگه نه خاله مائده.سوار ماشین شدم و پاساژ آریا رو گشتم یادته.لبخندیه نکته رقصیدنم هست که کلی ازش فیلم داریم و جیزززززز گفتن با تکون دادن دست. و بعد اینکه من قابلمه هارو که میدونم جیزززز با دستمال میکشم این طرف اون طرف

1.

اینجا خونه خاله فاطی.قرار شد برامون در کوزه ای حصیری سفارش بدن(قابل نوجه خاله وجیهه)

اما اینجا داریم میریم خونه عمه غزال خانوم .تو حیاط خاله فاطی یه لاکپشت بود

2

اینم من و غزال خانوم(مادر عکس گرفتن رو ول کننیشخند)

3

اینجا خونه زهره خانوم عمه غزال است.رفته بودیم دیدن نی نیشون که اسمش الهه خانومه که خیلی خانوم بود.ما خیلی دیر رفتیم دیدیمش اما خوب دیگه دوریه

3

اینم یاسین پسر عمه غزال خانوم که با تعجب ما رو نگاه میکنه.

5

اینجا دیگه اردکانه.کفترا وخرماها.آب بازی تو حوض خونه .تازه کفتر خوردنا رو نگو که خیلی خوشمزه بودنزبان.هر روز صبح به اتفاق خاله وجیهه میرفتیم آب و دون کفترا رو میدادم. و از این کار لذت میبردم

7

اینجا با خاله مائده و مامان طاهره رفتیم آب بازی.خیلی خوش گذشت.فیلمش هم موجوده

12

من الان هر لوله ای میبینم میگم آآآآآآآآآ

34

اما اینجا خرماهای خونه بابا علی و مامان طاهره هست.کلی با این عکسا اینجا پز دادما

8

اینم گاو شیر ده که خاله فرزانه و بهار خانوم از شمال آوردن برام

 

87

حالا جبران همه کم خوابیها اینه.یه کم آب دماغ هم دارم.خدا کنه به سرما خوردگی جدی منتهی نشه

54

اینم بگم که تو پرواز اصلا مادرم رو اذیت نکردم.اولش که یادم نبود اینجا هواپیما است.طول راهروش رو پیاده طی میکردم که یه خانومی بهم گفت آقاپسر برو کمبندتو ببندچشمکتا خدا چی بخواد.مامانم گفته پارسا کمربندا رو ببند که سفر طولانی و هزار راه نرفته.فعلا بدرود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

غزاله
31 شهریور 91 10:28
سلام پارسا جونتو كه با اين كارات دل من و مامانم رو اب كردي.همش فيلمات رو ميبينيم
قربون جززززززززززز گفتنت بشمبوسباي


قربونت غزال جون خاله.فدات شم
خاله وجيهه
3 مهر 91 7:52
هنوزم وقتي ميرم كفترا دلم واست خيلي تنگ ميشه


خاله یه زوج کفتر برام میفرستی؟قفس هم داشته باشنا
خاله وجيهه
3 مهر 91 22:06
واقعا واست ي جفت كفتر بفرستم؟


یه مشورت با مامانم بکن خاله.ممنون.غذا چی بهش بدم