پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

دنیای جدید ما با پارسا کوچولو

به روایت تصویر

1391/7/2 23:49
نویسنده : مامان پارسا
303 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.ما زود میایم علتش دلتنگی فقط میتونه باشه و روز به روز عوض شدن اخلاق بنده.بی نهایت زورگو و جدیدا علاقه به بالا رفتن از مبل که تصویری ازش موجود نیست.قبلا از مبل خونه نمیتونستم بالا برم اما الان کاملا میتونم.خدا به مادرم رحم کنه و جوونی  خودمتعجب.ضمنا تنهاجایی که الان نمیتونم بالا برم تخت مامانم هست از این تخت بلنداست که نیشخند

جمعهرفه بودیم  پارک جنگلی سرخه حصار.لباسای من و پریناز اتفاقی هندونه ای بود.اونا که کنارمون نشسته بودن فکر میکردن ما دو قلوییم.حالا بیا بگو ما جنسامون فرق داره،ذاتمون فرق دارهچشمک

1

من اونجا چند بار خودمو خیس کردم.بالاخره تازه از خونه باباعلی اینا اومدم و آآآآآآآآآآ مورد علاقه منه

اینم دختر عمه

2

و حالا عشق موتور به یاد فردین در فیلم علی موتوری.با عمو مرتضی نشستم که حالی بهش بدم وگرنه من خودم آخر موتور سوارام

3

و اما سالگرد عروسی مامان و بابام.من اینجا دارم فکر میکنم مامان چرا منو دور از کیک گذاشته.

5

و من خودم رو به کیک میرسونم و انگشتانم رو متبرک میکنم که اینجا گوشه کیک مشخص

7

و از وقتی فهمیدم که قابلمه جیزززززز خوب از دستمال استفاده میکنم.قهقههدستم هم اینجوری نمیسوزه.مامان و بابام از اینکار من کلی تعجب کردن.

45

و اما دیگه تو خونه موندنی نیستم.کلید هم میچرخونم

6

و اما دیروز به یاد خونه مامان طاهره به سطل برنج خونمون دست یافتم و کلی برنج خام خوردم

34

مامان بلاخره پیش میاد من همه اینا رو میخوام تجربه کنم.مثلا ماشین لباسشویی ،خودم لباسمو میندازم توش بعد برنامه بهش میم و استارت میکنم.منم مردی شدم.چشمکمامانم وقتی اینکار منو دید کلی استرس بهش وارد شداسترسمونده از دستم دیگه.قربون همگی.نظر مظر هم بگذارید.ما هم انگیزه مون زیاد بشه وگرنه کم میاییماخنده

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله فاطي
3 مهر 91 7:04
پارسا جون سلام خاله قربون اون شيطونيات برم داشتي چه كار ميكردي كه بابات چشاش چهارتا شده تو اين شيطونيات مواظب خودت باشبه مامانت هم بگو هر روز واست اسفند دود كنه


ممنون خاله.تو فقط برام نظر میگذاری.به بقیه هم ییاد بده .غزال رو ببوس
خاله وجيهه
3 مهر 91 7:49
خاله دورت بگرده با اين كاراي عجيب غريبت..شايدم واسه ما عجيبه آخه چندين سال هست كه ي بچه كوچيك نداشتيم مواظب خودت و مامان و بابات باش
راستي خاله من ي چند روز كلا نيومدم توي نت..پستاي قبليتم نديده بودم تا الان


فهیدم خاله گفتم اگه اومده بود نت میمومد نظر میگذاشت برام.قربونتون حتما اینطوره
غزاله
3 مهر 91 15:35
سلام جيگول قربون اون جيززززززززززز گفتنت خاله هنوز هم وقتي پارسا ميگه جيززززز دستش هم تكون ميدهدلم برات تنگ شدهميبوسمت از راه دورباي


آره عزیز خاله.همه میگن جالبه که دستش رو تکون میده.قربونت
سید محمد
4 مهر 91 9:52
سلام دایی.کی میای یزد آقا پارسا؟
ما از دلتنگی حتی نمیتونستیم نظر واست بزاریم...شما که اینجا نیستین ببینین
زود بیاین،باشه؟


سلام دایی جان.من که تازه اونجا بودم.اومدنی شداول به شما خبر میدم.قربانتون
مامان آراد(خاطره)
7 مهر 91 0:38
ای جونممممممممممممممم..آراد هم دقیقا همین کارارو میکنه...
پدرمو در اورده..ولی با این حال عاشقشم...



خدا حفظشون کنه