سفر به سرزمین مادری (مردادماه 92)
سلام ما یهویی رفتیم و اومدیم.چون 40 روزی بود که از سفر بازگشته بودیم و مادرم نگران احوال مامان طاهره و خاله فرزانه و بابا علی بود و دایی اکبر هم اومده بود تهران فرصت رو غنیمت شمردیم و رفتیم .حال و هوامون حسابی عوض شد
اینم قطاری که اون شب که خونه بهار خانوم بودیم خریدیم
پارسا دی جی شده بود و کلی حال میکردما
اینم آجی غزاله و من که خیلی بهمون خوش گذشت
اینجا هم خونمون و در تدارک یه تولد ستاره ای خوشگل
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی