سفر به سرزمین پدری(آغاز 25 ماهگی)
سلام.با توجه به تعطیلات جناب پدر ما به آذربایجان شرقی سرزمین پدریمان سفر کردیم.در این سفر مامان جون و بابا جون هم همراهمون بودن و بعدا آجی غزاله و خاله فاطی و دایی محسن هم بهمون ملحق شدن.سفر خوبی بود.
اینجا تو راهیم حدودای زنجان بابا جون هندونه خرید
اینجا باغ عمو محرمه(مامان طاهره هلو انجیری ها هنوز خوب نرسیده بودنا)
اینم من و بابام بادوم میشکنیم .من خیلی بادوم دوست دارم.بابام میدادا به مادرم میگفت سمیه بگیر منم میگفتم سمیه بخور(مامانم خوشش میاد من اسمشو بلدم اما اصلا دوست نداره مثل بقیه اسمشو صدا کنم ) پس مامن ناراحت نشو مامان بادام بخور
اینجا دارم انگور میخورم.اینجا دقیقا روز تولدمه.20 مرداد ما دیوانسار (باغ اجدادی )دعوت بودیم.عمو محرم دعوتمون کرده بود با فامیلای دخترش سولماز خانوم
اینم منم در حال بیل زدن.کشاورزی هم شغل شریفی هستا
اینجا هم یه باغ بزرگی (باغ دایی بابا جون ) رفتیم اول و آخرش معلوم نبود.25 تن آلو برداشت میکردن.30 تن زردآلو فروخته بودن.خیلی جالب بود.منم دارم آلو میخورم
اینجا هم بابام نشستم
حالا برید ادامه مطلب
اینجا چون مردی شدم خودم سرمو انداختم پایین و یا علی .
اینجا من و دایی محسن و آجی غزاله سر قنات نشستیم
حالا یه صبحی رفتیم طرف ارسباران.سد ارس اینجا بود
بعد از سد ارس رفتیم کلیسای سنت استپاتوس
و حالا داره از پله ها پایین میاد
اینم سفر نامه مرداد 92.همه سفرا بی خطر انشاله.یه سری عکسای دیگه هم پیشه غزال خانوم مونده.اگه فرصت شد اونا ور هم میگذارم