پارسا خان و احوالات اواخر مردادماه 92 با حضور خاله فرزانه و مهمانان
سلام به همگی این چند ر.وز بعد از بازگشت از سفر خاله فرزانه و دایی اکبر و آجی بهاراه و بعدا مامان طاهره و خاله مانا(خاله مائده )و بابا علی به خانه ما اومدن و کلی خوش گذروندم.اون روز که خاله فرزانه میرفت من میگفتم خاله نرو و حالا هم هر وقت خمیر دندون برا مسواک استفاده میکنم میگم خاله خرید کدوم خاله خاله ارزانه (فرزانه).با خاله فرزانه چند باری رفتیم شام بیرون یه بار فشم و یه بار فرحزاد.من یه لودر خریدم که شبی که رفتیم فشم با خودم بردم رستوران.اون شب شام هیچی نخوردم.اما خیلی خوش گذشت در کنار دایی اکبر و خاله فرزانه و بهار خانم.اینجا من و دایی سفارش غذا میدیم
و حالا با بابام رستوران قائم فرحزاد
و با مامان طاهره و خاله مانا که خاله جون هم گاهی صداش میکنم یه تولد کوچولو گرفتیم.وای من چقد از فشفشه و شمع خوشم میاد.مامان طاهره دستت درست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی