من از سفر سوم بازگشتم
سلام.میبینید که آدم میتونه 2 ماهش باشه اما 3 بار به مسافرت رفته باشه.من رفتم خونه پدربزرگم بابا علی و مامان طاهره..رفتم یزدخونه خاله فرزانه تولد غزال خانوم که به من میگه جیگول خاله.
خیلی خوب بود خاله وجیهه منو حموم آفتاب کرد و بدنم رو ماساژداد.خاله مائده بغلم کرد و قربون صدقه ام رفت.مامان طاهره صبحها که بیدار میشدم باهام حرف میزد.بابا علی شبا آرومم میکرد دوباره خیلی ها اومدن دیدنم .دوست خاله وجیهه عالمه خانوم اومد با مادرشون.یادمه یه بار،همون روزی که قرار بود معلوم بشه من پسملم اومدن خونمون.حالا اینبار برا من یه ماشین کنترلی قرمز آورد تازه یه روبان قرمز که اسم منو روش زده بود که مامانم گفت خاله عالمه خیلی برا این زحمت زیاد کشیده و الا ن گذاشته تو کمدم.عکسشو میزاره که همه ببینن و ایده بگیرن.با باباعلی و خاله فرزانه اومدیم تهران .خاله برام یه لباس جدید گرفت که عکس اونم میذاره مامانم.یه عکس با دختر خاله هام گرفتم بهاره و غزاله که اونم هست
اون آقا خرسه رو مامان طاهره داد بیارم تا گوش بدم و آروم بشم.خلاصه همتون رو میبوسم و دوستون دارم.خاله وجیهه مواظب کفترا باش.مامان طاهره مواظب پاهات باش من حالا حالاها کار دارم .بابا علی مواظب انسولین زدنت باش.خاله مائده میخوام عکس منم بکشی.خاله فاطی به دایی محسن سلام برسون.خاله فرزانه این دفعه بیام دوباره همونروز اول منو میبری ماشین سواری؟