من یه مرد کوچکم
سلام به همگی .اول از همه یه بوس آبدار پر از آب دهنم که این روزا سرازیره و به اسم عسل ناب معروفه.الان دیگه کلی اطلاعات دارم.الان میدونم کنترل کاربردش ،لب تاپ و تلفن.فقط شبا بد میخوابم.خوب بلاخره دندون در میارم دیگه.با مادرم میریم پارک.میریم گردش .دوباره بابام که بیاد منو میبره سوپری.بستنی یه کم میخورم.فقط با صداهای ناهنجار کنار نمیام.مثلا کیارش فامیلمون رو که میشناسید یه بار عکسشو گذاشتیم رو وبلاگ صداهایی از خودش در میاره بیا و ببین.من که میترسم.نمیدونم چرا اینجوریه.شاید میخواد از الان رسما ی سری چیزا اعلام کنه
الان دیگه رو تختم که میذارنم خودمو به نرده ها میرسونم و میخوام بایستم.عکسامو میتونید ببینید
اینجا محو تماشای بی بی اینشتن هستم
حالا ایستادنم رو نگاه کنید.آب دهنم رو لباسم کاملا مشهوده
حالا اینجا من یه مرد کوچولوم.که لباس پوشیده میره عید دیدنی . خاله وجیهه و بهار و خاله ماهی و مامان طاهره یادشونه این لباس رو از کجا گرفتیم؟حالا چه موقع عید دیدنی.خوب ما نبودیم دیگه
اینم با خنده صدا دار و شکلک من
خوب فعلا بدرود