آب گرم رینه
سلام.ما امروز رفته بوذیم یه 100 کیلومتر بیرون از تهران.یه جایی بعد از پلور.مرکز آب درمانی رینه.صیح ساعت 6 مارو از خواب ناز بیدار کردن.منم متحیر که ای خدا اینا روز جمعه کجا میرن.که خواب هم از خودشون دریغ میکنن.نگو امروز عمه فریبا تصمیم گرفته سور خریدن خونه اش رو تو رینه بده.اینم از عجایب روزگارهخلاصه منم امروز مادر و پدرم مخصوصا مادرم رو رسما دیونه کردم از بس شیطونی کردم.بیرون که میریم اصلا نمیخوابم.شیر خوردن رو فراموش میکنم.بیشتر دوست دارم از همه چی سر در بیارم.از پیک نیک گرفته تا کفشای دوستان تا شن و سنگاینجا اول رسیدنمون هست.مامانم داره منو با کفشای جیک جیکی رو پل چوبی راه میبره
بعد از رسیدنمون من با بابام رفتم آبگرم .اینجا آماده رفتنیم منم مایو برام بر نداشته بودن.با شورت عینکی بردنم.ملاحظه کنید
میگن کلی اونجا تو اّب دست و پا زدم بلاخره من رو بابا علی تمرین داده بود.اونجا فقط شنا میکردم.بابام میگه یه آقایی نزدیک شد و بهم گفت آقا برا این بچه اسپند دود کن
خلاصه از آبگرم اومدم و همه گفتن پارسا 3 ساعت میخوابه اما خدا به دل مادرم برسه من 30 دقیقه هم نخوابیدم. و باز شیطونی.این عکس عصر موقع اومدن گرفته شده.منم با مامان و بابام قهرم
اینم از رینه رفتن.فعلا بای