ادامه ماجراهای آستانه 1 سالگی
سلام.میدونم که خاله فرزانه عاشق این تصویرم میشه.من رفتم شمشیرم رو بیارم
بعد صدام زدن
و بعد علت اونجا رفتنم معلوم شد
حالا اینجا رو ببنید
مامانم این عکس رو در حالی گرفت که من مشغول غان غان کردن بودم و مرتب اون چرخ کالسکه رو میچرخوندم.یکی از وسایل بازی من شارژر هست که البته مادرم همش حرص میخوره
اما اینجا یه صبح جمعه پاشدیم دیدیم بابا مامان میخوان ازمون عکس بگیرن ما هم هی بازی در آوردیم
و اینجا
بدرود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی