به روایت تصویر
سلام.میبینید که ما زود به زود میاییم.خوب تعطیلات تابستونی هست و منم شیطونتر شدم .مامانم از هر فرصتی استفده میکنه تا کارای منو به خانواده خودش نشون بده بلاخره دوریه دیگه
اینجا من دیگه به کامپیوتر مسلطم.به پاهام دقت کنید که چه جوری بالا کشیدم خودمو
اما صاحبش میرسه و من میگم چیه؟(با تلفظ خوش جیه جیه؟)
اما بلاخره من یه روز سر از کار همه این سیم میما در میارم
و بعد از خرابکاریها زنگ در خونمون رو زدن و من و مامانم رفتیم دم در و یه بسته گرفتیم از طرف خاله وجیهه و دایی سید محمد.
اولین کادوی تولدم که به دستم رسید.اما یواشکی بهتون بگم تا 5 شنبه همین هفته یه کادویی از طرف مامان و بابام میرسه
اینم اولین کادوی تولد یک ساله شدنم
خیلی خوشم اومد مامان و بابام رو دیدم وقتی کوچولو بودن.دستتون درست.ممنون.
و ایشون رو ملاحظه کنید که این همه فرش رو رها کردن و در بستر سنگ استراحت میکنن البته میدونید که چیکار میکنم
البته بعدش برا مامانم توضیح دادم که مامان یه سیم اضافه از پشت بوفه اومده بود بیرون من کندمش انداختم زیر مبل.مادرم رو در این لحظه این شکلی میتونید ببینید
اینم از ماجراهای تصویری .خدمتتون بگم امروز مامان رو همراهی کردم رفت وسایل تزیینی برا تولدم خرید.یه کارایی میکنه این مادر مافعلا رخصت