و من در ادامه
سلام به همه.همه اونایی که میان و منو میبینن.نظر میگذارن یا نمیگذارن.روشن هستن یا خاموش.بهر هر صورت روزگار داره میگذره خیلی تند .خیلی .مادرم میگه خوبه آدم همیشه کمربنداشو ببنده و هر اتفاقی رو منتظر باشه.دنیای عجیب و غریبیه.دونه های دل آدما پیدا نمیشه.یا اگه بشه سخت و نایاب میشه.من ادامه دارم.خوب ،بد،شیطون ،سرما خورده،در حال دندون د رآوردن.شبای سرد تهرون،روزای کوتاه و شبای کشدار،و خلاصه این منم که گاهی سوار سه چرخه میشم
و حالا اسباب بازی جدید و باز هم tolo بهترین مارک اسباب بازی بچه ها،مامان طاهره رو سیسمونی برام گذاشته بود اما حالا در آوردن و من رو یه یه ساعتی مشغول کرد و حال گاهی باهاش سرگرمم
و بلاخره توجای خودش گذاشتم
و بقیه عکسام تو ادامه مطلب
و اتو که بهش خیلی علاقه دارم رو در بالا میبینید.
و البته چند روز پیش برام کفش کتونی خریدن یه رنگ کاملا مردونه.خیلی بهم میاد
و کلاهی که کار دسته و خاله وجیهه به مناسبت تولد مامانم فرستاد.البته هنوز تا تولدم مامانم مونده.ولی خو ب زحمت کشیدن.خاله وجیهه دست شما درد نکنه چرا زحمت کشیدین.
اما خوب کله گندگی ما مشخص کلاه مادرم به سر من قالب شد
و حالا کنار عمو مرتضی مثلا عشق نوشتن شدم.و حاضر نیستم ازم عکس بگیرن
و خلاصه اینکه خیلی شیطون شدم.تو عکسا تغییرات خونمونو دکوراسیون کاملا مشخصه.چند روزیه به جوراب علاقه مند شدم چون نشونه بیرون رفتنه.و میگم بهش جو