من در آستانه 16 ماهگی باز گشتممممم
سلام به همه.یه بوس پرتابی برا مامان طاهره و بابا علی.اما یه بوس دهنی برا خاله فرزانه و خاله فاطی .و یه بوس پر علاقه و محبت برا خاله وجیهه و خاله مائده و بهار خانوم و غزال خانوم.و ابراز ارادت برا دایی های عزیز.خدمتتون بگم که ما کلی تو این 15 روز دلمون تنگ شده اما بلاخره چاره ای نیست.اینجا تهرانه و آلودگی و شطونیای من و خستگی های مامانم که اجازه آپدیت کردن رو بهش نمیدم.اما جونم بگه که من قبل از این سفر خاله وجیهه و دایی جون اومدن اینجا. سمینار داشتن و یه روزش رفتیم امامزاده تجریش.خوب بود من اونجا باز هم علاقه ام رو به 4 پایه نشون دادم و تو حرم امامزاده هر چی 4 پایه بر میداشتم خانومای مسن ازم میگرفتن.بعد اینکه منم راه بیرون رو در پیش میگرفتم و مثلا قهر میکردم .کارایی که تو خونه قبل سفر میکردم اینا بود.برا مامانم ظرف میشستم .میرفتم تو قابلمه مینشستم
مامان میشه درسته منو بگذاری رو اجاق
اما رفتنمون به امامزاده یه عکس هنری با کفترای حرمی که شده زمینه کامپیوتر مامانو بابا
تو اون یه هفته ای که خاله اینجا بود نمیدونم چرا علاقه داشتم همش اینطوری بخوابم و فلش
کارتا رو بخونم
حالا بریم پست بعدی .سفر دوباره به سرزمین مادری