دایره المعارف جملات پارسا در 25 ماهگی
تقریبا همه کلمات رو از دیگران تقلید میکنه و میگه.جملات رو بهتر از قبل میگه
حتی اسم مادرمو."سمیه بیا"
"من میخوام برم پیش قدرت"(اسم بابا جونش )
میخواد به آجی غزال یه چیزی بگه :"غزاله نه بیا اینجا"
تو ماشین نشستیم " مامان تولد بذار"
از حموم بیرون اومده :" من حوله سفید میخوام "
دست عمه پریسا رو گرفته برده میگه "بالش بده"
هر چیزی رو نخواد میگه "این بده "
بستنی میخواد در مغازه میگه "بستنی پاندا" نداره آقاهه "قیفی بده آقا" بعد که میگیره میگه این "میرکسسسسه"
باباش میره بیرون " من پیش بابا برم"
از دایی محسن یاد گرفته "موتور روغن میریزه"
رفته بودی باغ کی : " باغ بابا جووووون" دیگه باغ کی رفتی :" باغ حاجعمو"(خیلی سریع میگه برا همین سرهم نوشتم )
پارسا کجا رفتیم ماهی خریدیم :"دریای اس "(ارس )
میخوایم دستش رو بگیریم "ال کن" یعنی ولم کن
میخوایم ازش عکس بگیریم "مامن دوبین من :یعنی بده من عکس بگیرم
ماشینتون چیه پارسا :(سمنددددد)عکس چی روشه :اسب
پارسا : این "کامونه"(کامیونه)بار میبره
پارسا:" این میسره" (میکسر سیمان)
بادکنکای دم سالن پذیرایی نزدیک خونمون رو میبینه شروع میکنه دست زدن :"مامان تولده"باداکناکاااا
پارسا :"مامان شمع ،کیک تولد میخوام " یه کم مکث میکنه "مامان آتیش میخوام "یعنی فشفشه
به این پست اضافه خواهد شد