پارسا خان در دنیای بازی
چند روزی بود منتظر بودم تا منو ببرن شهر بازی.تا بلاخره 2 اسفند این امر ممکن شد و کلی کیف کردم و حالایه قطار دیگه و کلی چیزای دیگه از موتور و کشتی و ماشین گرفته تا استخر توپ و اسب سواری( صدای شیهه اسب هم در میاره دیدنیه ) و باز هم قطار مجدد عکسای دیگه خوب نشدن از بس پر نور بود اونجا!!!داشتیم توراه بر میگشتیم گفت بابا منو میبری شهر بازی گفتم بریم یزد میریم لی لی پوت گفت نه میخوام برم دنیای بازی.باباش این شکلی بود ...